alone

♥بهترین مطالب عاشقانه♥

سه جا حرف باور نکن.....

پامنبر...

پا منقل....

تو بغل...

 

نوشته شده در چهار شنبه 1 مرداد 1393برچسب:,ساعت 12:30 توسط ♥anahita♥| |


سلام عشقم.....

اخ ببخشید یادم رفته چند وقتیه شدی عشق غریبه.....

عشق غریبه چند تا سوال ازت دارم....

کنارش راحتی؟؟؟؟

شبا بهت میگه شب بخیر خوب بخواب عزیزم؟؟

چند بار تا حالا شده بهش بگی دوسش داری؟؟؟؟؟

یادته ب من میگفتی بدونت دیوونه میشم؟؟؟

اخ چد دلم هوایه دروغاتو کرده....

دروغات خیلی قشنگ بود با اینکه دروغ بود اما واسم دنیایی رو ساخت که حنی تصورشم نمیکردی....

بهش بگو غریبه هوا عشقمو داشته باش یه روز تموم زندگی یکی دیگه بوده بخاطر تو از عشقش دل کنده....

 

 

 

 

 

 

نوشته شده در چهار شنبه 1 مرداد 1393برچسب:,ساعت 12:19 توسط ♥anahita♥| |


یه سری دخترا هم هستن.....

مهم نی چند سالشونه.....

از یه سنی به بعد کمتر صدای خندشونو میشنوی.....

خیلی کم تو جمع دیده میشن.....

با اهنگ خاصی میزنن زیر گریه.....

یه سری کارا رو انجام نمیدن.....

دیگه هیچ عشقی رو قبول مدارن....

به احساسات دوستاشون میخندن.....

دیگه جمله این با بقیه فرق داره رو نمیشنوی ازشون.....

 

معمولا باکس درد و دل نمیکنن....

ولی به درد دل بقیه گوش میکنن....

وقتی اسم عشق و دوس داشتنو میاری جلوشون فقط ی نفر میاد تو ذهنشون....

در عرض چند ثانیه همه زندگیشونو مرور میکننن.....

خلاصه بگم بعضی دخترا شاید دختر باشن ولی کوه دردن.....

مرده متحرکن.....

اینارو اذییت نکنین....

اینا ی زمانی ساده بودن...

دل بستن....

عاشق شدن....

از عشقشون جدا شدن....

به ی جایی رسیدن که نمیدونن کجای زندگیشونن....حالو هواشون با هم سنشون فرق داره.....

دیگه واسه هیچ پسری ذوق نمیکنن....همه رو با ی دید میبینن....

اینا یه روز عزیز دل یکی بودن....

اینا همونایین که اگه شب بخیر شنیدن عشقشونو نمیشنیدن خوابشون نمیبرد.....

 

نوشته شده در چهار شنبه 1 مرداد 1393برچسب:,ساعت 12:5 توسط ♥anahita♥| |


خدایا مصیبتی است که ازارم میدهد!!!!

ان دختران هرزه امروز مادران فردایند!چگونه بهشت را زیر پایشان میگذاری؟؟؟؟؟؟

نوشته شده در چهار شنبه 1 مرداد 1393برچسب:,ساعت 12:0 توسط ♥anahita♥| |


هیچوت نمیبخشمت....

بخاطر زمانی که باید میبودی و نبودی....

بخاطر روزایی که بی دلیل ازارم دادی....

بخاطر شبهایی که برات اشک ریختم و ندیدی.....

بخاطر حسی که ب بازیش گرفتی....

بخاطر تموم بی توجهیات...

بخاطر بغضایی که میاست درکشون کنی ولی نکردی....

بخاطر تموم فریاد هایی که نشنیده گرفتی....بخاطر اشتباهاتی که ازشون گله کردم  نفهمیدی......

بخاطر غرور شکستم....

نفرینت نمیکنم چون دوست دارم....

اما از خدا میخوام هیچوت کسی به اندازه من دوست نداشته باشه.....

از خدا میخوام که روزی کسی تموم کارایی که بادلم کردی رو بادلت کنه....

همین

نوشته شده در چهار شنبه 1 مرداد 1393برچسب:,ساعت 11:49 توسط ♥anahita♥| |


سلام بچه هاااااا از کیه ب روز نکردم وبلاگمو هییی خدا از بس درگیرم بخدا شرمنده.....

نوشته شده در جمعه 13 تير 1393برچسب:,ساعت 12:38 توسط ♥anahita♥| |


تازگیا احساساتی نمیشم....

فک کنم خر درونم مرده!!!!

نوشته شده در یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:,ساعت 19:54 توسط ♥anahita♥| |


ارام بگیر دلم....

تنگ نشو برایش....

مگر نشنیدی جمله ی اخرش را؟چیزی بینمان نبوده!

نوشته شده در پنج شنبه 8 اسفند 1392برچسب:,ساعت 16:56 توسط ♥anahita♥| |


به امید روزی که دورو بریام اسمم بیاد رو لبشون یه پوزخند بزنن و باپشت دست اشکشونو پاک کنن و بگن:هی کی فکرشو میکرد؟!

نوشته شده در پنج شنبه 8 اسفند 1392برچسب:,ساعت 16:53 توسط ♥anahita♥| |


درد دارد کسی تنهایت بگذارد که به جرم با او بودن همه تنهایت بگذارند....

نوشته شده در پنج شنبه 8 اسفند 1392برچسب:,ساعت 16:51 توسط ♥anahita♥| |


رفتی؟؟!

به درک!قلاده ات را میندازم گردن دیگری....

نوشته شده در پنج شنبه 8 اسفند 1392برچسب:,ساعت 16:46 توسط ♥anahita♥| |


چیزی شبیه معجزه است....

که هر شب به خیر میگذرد بی انکه کسی به تو بگویدشب بخیر...

نوشته شده در جمعه 4 بهمن 1392برچسب:,ساعت 18:43 توسط ♥anahita♥| |


مرا بی وفا خطا میکنند....

ای کاش میگفتند:من بی وفای کدام با وفا بودم....؟

نوشته شده در جمعه 4 بهمن 1392برچسب:,ساعت 18:39 توسط ♥anahita♥| |


برای دلم گاهی پدر میشوم خشمگین میگویم:بس است دیگر تو بزرگ شده ای....

نوشته شده در جمعه 4 بهمن 1392برچسب:,ساعت 18:36 توسط ♥anahita♥| |


دوست داشتم خیلی زیاد....

کمش کردی....

کترش کردی...

بی تفاوت شدم...

لعنتی لااقل مرا به نفرت نرسان....

نوشته شده در جمعه 4 بهمن 1392برچسب:,ساعت 18:26 توسط ♥anahita♥| |


خیلی وقته دستام با لیوان چایی گرم میشه  تنهایی یعنی این...

نوشته شده در جمعه 4 بهمن 1392برچسب:,ساعت 18:23 توسط ♥anahita♥| |


ارام به شانه ام زد و گفت:افرین تنهایی که ترس ندارد....

بعد ارام ارام دور شد.....

هرگز نفهمید من نبود خودش میترسیدم نه از تنهایی...

نوشته شده در جمعه 4 بهمن 1392برچسب:,ساعت 18:16 توسط ♥anahita♥| |


نوشت سلام نفسم.....

درحالی که تازه بهم شب بخیر گفته بود چه اشتباه تلخی...

نوشته شده در جمعه 4 بهمن 1392برچسب:,ساعت 18:14 توسط ♥anahita♥| |


هی اقا پسر.....؟

وقتی با دختری دوس میشی تا قبل از اینکه از خودت مطمئن نشدی امید وارش نکن تا قبل ازاینکه مطمئن نشدی این دختر بدرد زندگیت میخوره یا نه نگاش نکن !همخواب نشو!حتی بوسشم نکن....اوهم انسان است معتاد میشود وقتی تو را بوسید!وقتی با تو خوابید !دیگر برای نفر بعدی سرسختی بخرج نمیدهد عادی میشود برایش و تو مدیون این پاکی از دست رفته میشوی بی غیرت.....!!!!!!!!

نوشته شده در جمعه 4 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:58 توسط ♥anahita♥| |


ببین من 2afmنیستم اگه اون میگه.......

اگه نداری روم هیچ میلی اگه منو نمیخوای نداره عیبی.....

من میگم:اگه نداری روم هیچ میلی خب به درک برو هرررری!

نوشته شده در چهار شنبه 15 آبان 1392برچسب:,ساعت 13:50 توسط ♥anahita♥| |


روزگار عجیبیست.......

این روزها انسانها ب دست هم پیر میشوند تا ب پای هم.......

نوشته شده در چهار شنبه 15 آبان 1392برچسب:,ساعت 13:41 توسط ♥anahita♥| |


میگن اگر کسی رو خیلی دوست داری امتحانش نکن ببین اون چقدر دوست داره......

اول خودتو امتحان کن ببین تحملش و داری بفهمی دوستت نداره؟؟؟؟؟!!!!!!

 

نوشته شده در چهار شنبه 8 آبان 1392برچسب:,ساعت 14:36 توسط ♥anahita♥| |


هنوزم دلخوشم به خدانگه داریش......

اگر نمیخواست برگردد اصرار نبود که خدا مرا نگه دارد.....

نوشته شده در چهار شنبه 8 آبان 1392برچسب:,ساعت 14:33 توسط ♥anahita♥| |


بگو تو هم دلتنگ میشوی......

گاهی دلم امید واهی میخواهد برای زنده ماندن......

نوشته شده در چهار شنبه 8 آبان 1392برچسب:,ساعت 14:29 توسط ♥anahita♥| |


خدایا!!!!!

به جهنمت دیگرنیازی نیست......

ما ادمهاهمدیگر را بهتر میسوزانیم....!

 

نوشته شده در چهار شنبه 8 آبان 1392برچسب:,ساعت 14:22 توسط ♥anahita♥| |


این روزها فقط سکوت میکنم......

کنار مینشینم وارام میگیرم.....

و یواش یواش.....

خودم را محو میکنم.....

از ذهن تو و از ذهن خودم....

و گور بابای دلم و دلت.....

 

نوشته شده در سه شنبه 7 آبان 1392برچسب:,ساعت 13:29 توسط ♥anahita♥| |


درد مرا فقط شمعی میفهمید که بخاطر دیدن کس دیگری اورا اتش میزنند.......

نوشته شده در سه شنبه 7 آبان 1392برچسب:,ساعت 13:24 توسط ♥anahita♥| |


یه بچه دیدم داشت گریه میکرد و میگفت:هیچکس بامن بازی

نمیکنه!!

بهش گفتم تو بزرگ شو ببین چه بازی هایی که باهات نمیکنن......

 

نوشته شده در چهار شنبه 1 آبان 1392برچسب:,ساعت 15:46 توسط ♥anahita♥| |


خدایا!

عجب اشتباهی کردم که گفتم مواظش باش....

تو برش گردان خودم مواظبش هستم......

نوشته شده در چهار شنبه 1 آبان 1392برچسب:,ساعت 15:42 توسط ♥anahita♥| |


ارامتر تکانش دهید....

مرگ مغزی شده است......

چیزی برای اهدا ندارد.......

باید زودتری دفن شود........

احساسم را میگویم.....

تا همین دیروز زنده بود......

خودم دیدم او لهش کرد و روفت.....

نوشته شده در چهار شنبه 1 آبان 1392برچسب:,ساعت 15:38 توسط ♥anahita♥| |


مرا به تختم ببندید و سیگار برایم روشن کنید و تنهایم بگذارید...

هرچقدر هم نالیدم به فریاد زدم به سراغم نیاید.....

من دارم او را ترک میکنم....

نوشته شده در چهار شنبه 1 آبان 1392برچسب:,ساعت 15:23 توسط ♥anahita♥| |


تلخ است.....

همه فکر کنن سرت شلوغ است اما فقط خودت بدانی ک چقدر تنهایی.....

نوشته شده در یک شنبه 28 مهر 1392برچسب:,ساعت 17:3 توسط ♥anahita♥| |


بیشترین دروغی که در دنیا گفتم:خوبم.......

نوشته شده در یک شنبه 28 مهر 1392برچسب:,ساعت 16:40 توسط ♥anahita♥| |


من که میدانم به کودکیم اگر برگردم.....

تو همان شیشه شیر گمشده ام میشوی.....

نوشته شده در یک شنبه 28 مهر 1392برچسب:,ساعت 16:38 توسط ♥anahita♥| |


هیچ وقت بدون خداحافظی کسی را ترک نکن.....

نمیدانی چه درد بدی دارد پیر شدن در کوچه های دلتنگی........

نوشته شده در یک شنبه 28 مهر 1392برچسب:,ساعت 16:33 توسط ♥anahita♥| |



ادامه مطلب
نوشته شده در جمعه 26 مهر 1392برچسب:,ساعت 14:37 توسط ♥anahita♥| |


بالاترین سرعت

سرعت نور نیست

سرعت رنگ عوض کردن ادماست.....

 

 

نوشته شده در جمعه 26 مهر 1392برچسب:,ساعت 14:33 توسط ♥anahita♥| |


بیاین ادامه مطلب


ادامه مطلب
نوشته شده در جمعه 26 مهر 1392برچسب:,ساعت 14:31 توسط ♥anahita♥| |


عشق یعنی:تو گوشیت یه سری اس ام اس هست که عمرا بتونی پاکشون کنی......

نوشته شده در جمعه 26 مهر 1392برچسب:,ساعت 14:28 توسط ♥anahita♥| |


بغض داری؟؟؟؟؟؟؟

اروم نیستی؟؟؟؟؟؟؟

دلت واسش تنگ شده؟؟؟؟؟

حوصله هیچکسو نداری؟؟؟؟؟

حالا یاد لحظه هایی بیوفت  اون همه بی قراریتو دید ولی چشماشو بست و رفت........

نوشته شده در جمعه 26 مهر 1392برچسب:,ساعت 14:17 توسط ♥anahita♥| |